وادیو تبدیل به جعبه نهار برای آجرکاران شمال شرقی در مسافرخانه شد. او که نیاز به سر و سامان دادن به برخی چیزها در شهر داشت، به دنبال مکانی برای اقامت چند روزه گشت و مسافرخانه را کشف کرد، مسافرخانه ای بسیار ساده و ارزان که می توانست این کار را انجام دهد. اما او یک سورپرایز خوب داشت، زیرا ده ها آجرکار نیز در محل ساخت و ساز نزدیک کار می کردند. او سعی کرد با نرها دوست شود و فهمید که همه آنها شمال شرقی هستند. لذت بسیار! او فکر کرد. یک گله نر دور از خانه و با یک گونی پر از شیر طعمه آسانی خواهد بود. و این بود، هر یک به نوبه خود، زیرا در مقابل دیگران آنها "buceteiros" هستند.
با ناله کشیده شد حواس را پرت می کند.