بچه پیشنهاد شده بچه همیشگی آجرچین سیاه پوست شد. بچه هر روز از کنار محل ساخت و ساز می گذشت. این که می خواستم به مدرسه ساختمانی بروم و در منطقه کار کنم کمی صحبت بود. پیاده اینجا گوش کرد و وانمود کرد که باور دارد، تا اینکه شروع به پیوستن به بچه پیشنهادی کرد، که مدام با شورت تنگش او را تحریک می کرد و الاغش را برجسته می کرد. آخر روز بود که حرامزاده وارد شد و صحبت را شروع کرد، اما پیاده نقشه های دیگری داشت. چوب سیاهش را بیرون آورد و گفت: آن را می خواهی، آجرکاری خوبی می کنی...
بیشتر ویدیوهاشون کجاست؟