آجرکار رفت و خدمتکار با چوب دستی به پسر صاحبش زد. مادر آجرکاری را که دستیارش را آورده بود استخدام کرد تا خانه را بازسازی کند. از آنجایی که او کار می کند و او کار نمی کند، او مسئول نظارت بر کار بود. همانطور که او احمق است، او با ایده های این زوج مرد شروع کرد. آجرکار، بسیار جدی و حرفه ای، شرکت نکرد، اما خادم این احساس را به وجود آورد که از حقه ای لذت می برد. اما با وجود مرد بالغ آجرکار در این نزدیکی، کار دشواری بود. تا اینکه سیمان تمام شد و بز بیرون رفت تا آن گوشه چیزی بخرد. همون موقع بود که خدمتکار سگ گنده گفت : بریم زود خوری ، ده دقیقه وقت داریم ... دانلود :
https://www.machosaonatural.site/video/5133/pedreiro-saiu-e-servente-socou-o-pau-no-filho-da-dona