همسایه جوان دم گاو را تقدیم کرد و مرد بالغ گیر کرد. هر وقت تنها به خانه میرسید، متوجه میشد که در همسایه باز است و مرد بدجنس بدون هیچ لباسی در اطراف خانه رژه میرفت. عوضی کوچولو خیلی خودنمایی می کرد، دوست داشت الاغ لاغر اما خوشمزه اش را به رخ بکشد. این باعث شد بز هیجان زده شود و بخواهد طعم آن الاغ کوچک تنگ را بچشد. تا اینکه خجالتی خود را از دست داد و به آنجا رفت. بدون اینکه چیزی بگوید، با ابزار محکم وارد شد و آن را به داخل حلقه بچه هل داد.