مرد سیاه پوستی را دید که در حال شیش است و از او خواست تا دیک سیاهش را بمکد. متوقف کردن یک مرد تصادفی در خیابان و درخواست از او برای مکیدن دیک تقریباً مطمئن است که شما را رها می کند یا نه. اما اگر خروس بیرون باشد، نیمه راه است. مرد بادکنکی آن را خوب میداند، به همین دلیل است که در خیابانها راه میرود و مراقب حرکت است، به دنبال نرهایی که ادرار میکنند، میگردد و آن روز، مردی سیاهپوست را گرفتار کرد که در گوشه پارک آبجو اضافی رها میکند. او وقت را تلف نکرد و خواست آن را در دهانش بگذارد. بز به فکر نه گفتن افتاد، اما بهتر فکر کرد و برای لذت بردن از نسیم آبجو، غذا دادن را پذیرفت.