پی ام پر استرس آن را به مرد زن با دیک زد. زندگی یک مرد آسان نیست. او علاوه بر مواجهه با خطرات این حرفه، بر سر حقوق بازنشستگی و حضانت دخترش با همسر سابقش دعوا می کند. با در نظر گرفتن این نگرانی ها، سرباز در سحرگاه که سرما فرا رسید در پاسگاه خود بود. آنها قبلاً نوع "ماریا گردان" را می شناسند و این باعث افزایش استرس مرد بیشتر شد. او به این فکر کرد که مشتی بیاندازد و به آن مرد دیوانه بگوید که بیرون بیاید، اما در مورد آن فکر کرد و متوجه شد که یکی از دلایل بدخلقی او انباشته شدن است. مدتی بود که کیسهای را تکان داده بود و به او اجازه میداد از دیوارها بالا برود. به او افسار داده شد و به زودی پدرآست بال هایش را بیرون آورد. خیلی خروس می خواست و آدرس را گذاشت. با صدای فاحشه ای گفت بعد از کار بیا. می گذرم اما شورت می پوشم چون بدون آن کسی را لعنت نمی کنم...