نقاش قلم موی بزرگ را پیشکش کرد و رئیس آن را در دهانش گذاشت

3K

عناصر کمیاب

نقاش قلم موی بزرگ را پیشکش کرد و رئیس آن را در دهانش گذاشت. هر وقت صاحب خانه نبود، نقاش بدجنس دیک و تند و تیزش را بیرون می آورد. فکر می‌کردم هرگز متوجه نمی‌شود، اما فراموش کرد آثار شوخی را پاک کند. تا اینکه یک روز آن مرد با جدیت از راه رسید و پرسید: پسر، آیا در خانه من تند تند راه می افتی؟ پیاده خجالت کشید و حتی سعی کرد آن را انکار کند اما مو قرمز گفت: راحت باش من با تو دعوا نمی کردم اما بهتر است از شیر دادن من لذت ببری.
نقاش قلم موی بزرگ را پیشکش کرد و رئیس آن را در دهانش گذاشت
نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند با *