راننده شیطون راننده اتوبوس را عصبانی کرد. حلقه رانندگان در هنگام جلسه در ترمینال مانند دهان نفرین شده است. همه در مورد همه صحبت می کنند و مردان بالغ سرگرم می شوند و با صدای بلند می خندند. موضوع این لحظه کلکسیونر بود که گفته می شد یک مرد همجنس گرا بسته بود. سپس بچهها شرط بستند: هر کس اول آن را بخورد، یک جعبه آبجو برنده خواهد شد. البته راننده خط او مزیت بیشتری داشت، زیرا با او کار می کرد و سعی می کرد بز را تحریک کند. در پایان شیفت او را برای نوشیدنی به بار برد و بعد از این همه بازی را رها کرد. او واقعاً مردها را دوست داشت و قبول کرد که به خانه اش برود تا بفهمد، او نمی دانست که این فقط یک جایزه شرط بندی است.