جوانان کلاس را ترک می کنند تا در خرابه ها لعنت کنند. آن روز کسل کننده ترین روز در دانشگاه بود. موضوع دشوار و معلمی که نمی داند چگونه آن را توضیح دهد، ترکیبی که کل کلاس را به هم می زند. برای تکمیل آن باید بگوییم که هنوز پشتیبان های داغ روی تخته هستند، بنابراین او کاری را که می خواهد انجام می دهد و هیچ اتفاقی نمی افتد. بچه ها قصد داشتند که سرگردان شوند و در جنگل قدم بزنند و این کار را کردند. اما وقتی به خرابههای یک خانه قدیمی رسیدند، نظرشان تغییر کرد: اگر وارد اینجا شویم چه؟