اواخر بعد از ظهر در ساحل دوز دو برابر دیک گرفتم. آن روز با تعداد زیادی از افراد زیبا و گرم بود، که فقط میل یک بچه جوان را تقویت می کند. اما من کسی را گیر نداده بودم و از قبل به این موضوع دل بسته بودم که روز صفر به صفر خواهد بود. بنابراین داشت آماده رفتن می شد که چند نفر با رفتاری مشکوک از راه رسیدند، نوعی که خیانت به شیطنت است و حرامزاده بلافاصله فهمید و آن دو را به سمت صخره ها دنبال کرد. در غیاب یکی، دو کبوتر لاک پشت ظاهر می شوند که با آنها بازی می کنند که شانس بزرگی است.