بونیتائو با مردی در اتوبوس ملاقات کرد و او را به خانه کشاند. خوشبختانه اتوبوس تعداد کمی داشت و همین امر معاشقه را آسان تر کرد. بدون معاشقه! حرامزاده از قبل داشت گندش را از شلوارش بیرون می آورد و او را کتک می زد. وقتی دید مرد دیگر هم همین کار را می کند، نتوانست جلوی خود را بگیرد. او با هم رسید و منفجر شد. هیچ راه دیگری نبود! او در نهایت پسر را به خانه فراخواند و حلقه چرمی کوچک را رها کرد تا توسط خروسش پاره شود.
جالب… به چهره آن منفعل نگاه کنید. در آن دهان کوچک خروس زیادی بود.
جالب… به چهره آن منفعل نگاه کنید. در آن دهان کوچک خروس زیادی بود.
می دانم مهم این است که تصور کنی، اما آنها واقعا عاشق هستند هههه.
توییتر آنها چیست؟ میدونی؟