بایانو به بهترین شکل از بازدیدکنندگان پذیرایی میکند - 2. یک هفته بود که او دو بچهای را که در خانهاش مانده بودند اتو کرده بود و دلش برای داشتن یک الاغ کوچک که الاغ سیاهش را میپوشاند تنگ شده بود. ناگهان یک مرد سفیدپوست شیطون دیگر اعلام کرد که می آید. او فکر کرد، اوف، من می رسم. و او این کار را کرد، زیرا به محض ورود، حرامزاده در پایتخت باهیا آنچه را که می خواست گفت: خروس سیاه و الاغش را تمام کرد.